undergroundnotes

گمونم واژه ها مغز منو میدون مین کردن...

undergroundnotes

گمونم واژه ها مغز منو میدون مین کردن...

1400

۰۰/۰۱/۰۵

الان 5 روزه که وارد سده ی 15 خورشیدی شدیم بماند که این اختر شناسا میگن

شروعش سال دیگه است اصلا شما عطار شما خواجه نصیر اما ما نگاه به عددش میکنیم

اینکه تهشش دوتا 0 داره یعنی یه چیزی اساسی تغییر کرده 

حالا بماند که از امسال هر بچه ای متولد بشه خدا به دادش برسه چون اختلافش

با قبلیا دیگه سر یه دهه نیست حالا هی باید چپ و راست برن و بیان بگن

این بچه های سده ی جدید عجب ترمیناتورهایی هستن والا زمان ما کسی جرات نمیکرد

توی حضور باباش دست به دکمه خاموش و روشن کولر یزنه...

سده ی عجیبی قطعا و هممون نیاز داریم که همین اولش سعی کنیم برای تغییر

تغییر از این باب که شاید کمی بی خیال تر و ایضا قوی تر بشیم.

سده ی 15 همون سده ای که قرار همه ی چیزای مهم زندگیمون توش از دست بدیم و 

احتمالا خودمونم در صورت نیفتادن هیج اتفاق خاصی به نیمه اش هم نمی رسیم،

امسال انگار همه چیز جدی تر از همه ی سال های گذشته به نظرم میاد،

غمگین تر،ترسناک تر و سریع تر،یهو احساس کردم انگار داره دیر میشه واقعا.

+خواهر

  • ۰۵ فروردين ۰۰
  • Mr.Shin

مواظب سلیقه و فهم موسیقیاییمون باشیم.

موسیقی چیز ترسناکی،ممکنه آدم رو به رویاهایی ببره که هیچوقت نتونه

تو واقعیت بهشون دست پیدا کنه اونوقت مجبوره که با رنج واقعیت روبرو بشه.

شوپنهاور بهش میگه بازی اراده تحت لوای عقل،

یعنی هرجارو که این عقل نمییتونه بره موسیقی میبرتت

  • ۲۵ اسفند ۹۹
  • Mr.Shin

  • ۱۸ اسفند ۹۹
  • Mr.Shin

با دیدن این همه بلاهت و جنگ و کشمکش تنها چیزی که به ذهنم 

میرسد این است که یکجا نشینی مزخرف ترین ایده ی انسان های اولیه بوده...

ما ظرفیت کنار هم زندگی کردن را نداریم...

  • ۱۱ اسفند ۹۹
  • Mr.Shin

#پرسپولیس

۹۹/۱۲/۰۱

 میخوام به زبان فارسی سخت بگم:
به معنای واقعی کلمه زر زدی دوست عزیز،
ما قهرمان نیم فصل شدیم.
بمان تا صبح دولتت بدمد...

#پرسپولیس

  • ۰۱ اسفند ۹۹
  • Mr.Shin

انتظار رنج آفرینِ

انتظار از آدم نفهم که کلا آدمُ تجزیه میکنه...

 

  • ۳۰ بهمن ۹۹
  • Mr.Shin

عنوان نداره

۹۹/۱۱/۲۹

نگار نگاهم میکنه و میگه ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم

من لبخند میزنم و به این فکر کنم که اتفاقا انگار ذات آدم بودنمون طلب میکنه که

هر چند وقت یکبار کسی پیداش بشه و دست بذاره روی زخم های قدیمی مون

و با تمام قدرت فشارشون بده انقدر بیرحمانه که تک تک زجرهایی رو که به خاطرشون

کشیدیم به خاطر بیاریم ،انقدر محکم که یاد خاطر فراموش کارمون بیاد چه چیزهایی

رو به خاطرشون از خودمون دریغ کردیم و چه روزهای رو توی خلسه ی جای خالیشون

دود کردیم رفت هوا...

تا شاید باز همون حماقت ها را تکرار نکنیم و تجرهای تلخ درست نکنیم

برای آه کشیدنای آبکی...

  • ۲۹ بهمن ۹۹
  • Mr.Shin

بودن یا نبودن

۹۹/۱۱/۲۸

بی تو تنهام

با تو تنهاتر.

  • ۲۸ بهمن ۹۹
  • Mr.Shin

برای شروع

۹۹/۱۱/۱۰

انسان به چیزی باید اقرار کند.

چه چیز می تواند ارزشمند یا مفید باشد؟

آنچه برای ما یا برای همه اتفاق افتاده در یک مورد هیچ تازه گی ندارد

و در مورد بعدی غیر قابل درک است.

وقتی آنچه را حس می کنم می نویسم،بدین جهت چنین میکنم،

چرا که با این عمل حس میکنم تب نوشتنم کاهش می یابد.

آنچه اقرار میکنم هیچ اهمینی ندارد زیرا هیچ چیز اهمیتی ندارد.

_دلواپسی

  • ۱۰ بهمن ۹۹
  • Mr.Shin